وبلاگی برای همه ی سلیقه ها

ساخت وبلاگ
یه آقایی که دکترای ریاضی محض داشته، هر چقدر دنبال کار می گرده بهش کار نمیدن!!خلاصه بعد از کلی تلاش، متوجه میشه شهرداری تعدادی رفتگر بی سواد استخدام می کنه!!میره شهرداری خودش رو معرفی می کنه و مشغول به کار میشه…!بعد از دو سه ماه میگن همه باید در کلاسهای نهضت شرکت کنید! این بنده خدا هم شرکت می کنه!!یه روز معلم محترم در کلاس چهارم، ایشون رو می بره پای تخته تا مساحت یک شکلی رو حساب کنه!تو این فکر بوده که انتگرال بگیره یا نه … که می بینه همه دارن داد می زنن:انتگرال بگیر.انتگرال بگیر…!!! وبلاگی برای همه ی سلیقه ها...
ما را در سایت وبلاگی برای همه ی سلیقه ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mehditalebiano بازدید : 166 تاريخ : دوشنبه 29 شهريور 1395 ساعت: 4:51

. آموزش آشپزی در صدا و سیما ایران: . . . . . .     .     ماهیتابه تفلون دسینی رو که قبلا با شیرآلات البرز شستید می گذارید روی گاز پنج شعله فردار سینجر که با ضمانت سام الکتریک عرضه میشه. بعد گاز رو با کبریت توکلی روشن کنید.   کمی روغن لادن دوست تو و من رو بریزید توش. دو تا هم تخم مرغ تلاونگ بندازید داخلش. اگر در حین کار خسته شدید از ماساژور شاندرمن استفاده کنید. همتون رو می سپرم به خدای بزرگ و بیمه ایران و بیمه دانا وبلاگی برای همه ی سلیقه ها...
ما را در سایت وبلاگی برای همه ی سلیقه ها دنبال می کنید

برچسب : آموزش آشپزی ایرانی,آموزش آشپزی تصویری,آموزش آشپزی بین المللی,آموزش آشپزی افغانی,آموزش آشپزی غذا های افغانی,آموزش آشپزی تبیان,آموزش آشپزی ایتالیایی,آموزش آشپزی در اصفهان,آموزش آشپزی در تلگرام,آموزش آشپزی به خانه برمیگردیم, نویسنده : mehditalebiano بازدید : 171 تاريخ : دوشنبه 29 شهريور 1395 ساعت: 4:51

وبلاگی برای همه ی سلیقه ها...
ما را در سایت وبلاگی برای همه ی سلیقه ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mehditalebiano بازدید : 158 تاريخ : جمعه 26 شهريور 1395 ساعت: 12:18

بانویی به خدمت پیامبر خدا رسید . پیامبر از او سؤال کرد که همسر کدام یک از مسلمانان است . زن، پاسخ داد که : فلان کس . پیامبر پرسید : «همان که سفیدی ای در چشمش هست؟». زن، برافروخته پاسخ داد : نه، ای پیامبر خدا ! چشم همسر من سالم است . پیامبر خندید و فرمود : « چرا رنجیده شدی؟ مگر کسی هست که در چشمش سفیدی نباشد؟»

Cartoon Eyes Set Vectors

وبلاگی برای همه ی سلیقه ها...
ما را در سایت وبلاگی برای همه ی سلیقه ها دنبال می کنید

برچسب : شوخی های,شوخی های با حضرت علی,شوخی های ص,شوخی های با امام علی,شوخی های و حضرت علی,شوخی های پیامبران,شوخی های اکرم,شوخی های با یاران,شوخي هاي پيامبر,کتاب شوخی های پیامبر, نویسنده : mehditalebiano بازدید : 150 تاريخ : پنجشنبه 25 شهريور 1395 ساعت: 18:07

داشتم از گرما می مُردم. به راننده گفتم دارم از گرما می میرم. راننده كه پیر بود گفت: «این گرما كسی رو نمیكشه.» گفتم: «جالبه ها، الان داریم از گرما كباب می شیم، شش ماه دیگه از سرما سگ لرز می زنیم.» راننده نگاهم كرد. كمی بعد گفت: «من دیگه سرما رو نمی بینم.» پرسیدم: «چرا؟» راننده گفت: «قبل از اینكه هوا سرد بشه می میرم.» خندیدم و گفتم: «خدا نكنه.» راننده گفت: «دكترا جوابم كردن، دو سه ماه دیگه بیشتر زنده نیستم.» گفتم: «شوخی می كنید؟» راننده گفت: «اولش منم فكر كردم شوخیه، بعد ترسیدم بعدش افسرده شدم ولی الان دیگه قبول كردم.» ناباورانه به راننده نگاه كردم. راننده گفت: وبلاگی برای همه ی سلیقه ها...
ما را در سایت وبلاگی برای همه ی سلیقه ها دنبال می کنید

برچسب : لذت بردن از زندگی,لذت بردن از زندگی مجردی,لذت بردن از زندگی مشترک,لذت بردن از زندگی را یادمان ندادند,لذت بردن از زندگی در پیری,لذت بردن از زندگي,روشهای لذت بردن از زندگی,راه لذت بردن از زندگی,روش لذت بردن از زندگی, نویسنده : mehditalebiano بازدید : 146 تاريخ : چهارشنبه 24 شهريور 1395 ساعت: 13:02

مردی یک طوطی را که حرف می‌زد در قفس کرده بود و سر گذری می‌نشست. اسم رهگذران را می‌پرسید و به ازای پولی که به او می‌دادند طوطی را وادار می‌کرد اسم آنان را تکرار کند. روزی حضرت سلیمان از آنجا می‌گذشت. حضرت سلیمان زبان حیوانات را می‌دانست. طوطی با زبان طوطیان به ایشان گفت: «مرا از این قفس آزاد کن.» حضرت به مرد پیشنهاد کرد که طوطی را آزاد کند و در قبال آن پول خوبی از ایشان دریافت کند. مرد که از زبان طوطی پول درمی‌آورد و منبع درآمدش بود، پیشنهاد حضرت را قبول نکرد. حضرت سلیمان به طوطی گفت: «زندانی بودن تو به خاطر زبانت است.» طوطی فهمید و دیگر حرف نزد. مرد هر چ وبلاگی برای همه ی سلیقه ها...
ما را در سایت وبلاگی برای همه ی سلیقه ها دنبال می کنید

برچسب : حکایت حضرت سلیمان,حکایت های حضرت سلیمان,حكايت حضرت سليمان و مورچه,حکایتی از حضرت سلیمان, نویسنده : mehditalebiano بازدید : 149 تاريخ : چهارشنبه 24 شهريور 1395 ساعت: 13:02

در تقلای دعا،گنبد زرین شما شوروحال پرما،گنبد زرین شما  نذر کردم سفری دل به نگاهت بدهم چشم رادوخته تا گنبد زرین شما  بروضوی دل وانگیزه طوفانی ما عشق می تاخته یا گنبد زرین شما؟  ذوق ایوان پر ازآینه شوق سجود در فراسوی صداگنبد زرین شما  روح را عشق گره می زندوپنجره ها قفل فولاد شما ...گنبد زرین شما وبلاگی برای همه ی سلیقه ها...
ما را در سایت وبلاگی برای همه ی سلیقه ها دنبال می کنید

برچسب : یا ضامن آهو,یا ضامن آهو کیمیاوی,یا ضامن آهو مدد,یا ضامن آهو یعنی چه؟,یا ضامن آهو شعر,يا ضامن آهو مكتوبة,یا ضامن آهو مددی,یا ضامن آهو ادرکنی,یا ضامن آهو رضا,یا ضامن اهو چت, نویسنده : mehditalebiano بازدید : 184 تاريخ : چهارشنبه 24 شهريور 1395 ساعت: 13:02

یکی از وزرای ناصرالدین ‌شاه در جریان جنگ‌های ایران و روسیه ادعا کرده بود می‌تواند توپی بسازد که از دارالخلافه تهران، سنت‌پترزبورگ روسیه را با خاک یکسان کند و بعد از چند ماه توپ را آماده کرد  و ناصرالدین شاه و بقیه درباریان را برای مشاهده شلیک آن دعوت کرد .  با شلیک توپ، گلوله توپ درون لوله منفجر شد و خدمه توپ را لت و پار کرد. ناصرالدین ‌شاه با عصبانیت پرسید؛  مردک! این بود آن توپی که وعده داده بودی؟ و یارو گفت؛ قربان! وقتی خودی‌ها را اینجور لت و پار کرده است، حالا تصور بفرمایید که با دشمن چه می‌کند؟! وبلاگی برای همه ی سلیقه ها...
ما را در سایت وبلاگی برای همه ی سلیقه ها دنبال می کنید

برچسب : واحد توپ جنگی,واحدشمارش توپ جنگی, نویسنده : mehditalebiano بازدید : 179 تاريخ : چهارشنبه 24 شهريور 1395 ساعت: 13:01

روزی پیامبر و حضرت علی(ع) کنار هم خرما می خوردند. پیامبر(ص) هر خرمایی را که می خورد، به آرامی، هسته اش را نزد هسته های علی(ع) می گذاشتند. هنگامی که از خوردن خرما دست کشیدند، همه هسته ها جلوی حضرت علی(ع) بود. پیامبر در این موقع، رو به حضرت علی(ع) کردند و فرمودند: «ای علی! بسیار می خوری بنگر که همه ی هسته های خرما نزد توست». حضرت علی(ع) در جواب پیامبر فرمودند: «امّا شما نیز خرما خوردید و اکنون هیچ هسته ای نزد شما نیست ؛ گویی شما خرما را با هسته خورده اید و آن که خرما را با هسته خورده است، پرخورتر است !!!!!!!!!!» وبلاگی برای همه ی سلیقه ها...
ما را در سایت وبلاگی برای همه ی سلیقه ها دنبال می کنید

برچسب : شوخی های,شوخی های با حضرت علی,شوخی های ص,شوخی های با امام علی,شوخی های و حضرت علی,شوخی های پیامبران,شوخی های اکرم,شوخی های با یاران,شوخي هاي پيامبر,کتاب شوخی های پیامبر, نویسنده : mehditalebiano بازدید : 159 تاريخ : چهارشنبه 24 شهريور 1395 ساعت: 13:01

  وقتی من یک کاری را دیر تمام میکنم، من کند هستم.وقتی رییسم کار را طول دهد ، او دقیق و کامل است.   وقتی کاری رابدون اینکه از من خواسته شود انجام دهم،من قصد دارم خودم را زرنگ جلوه دهم. وقتی رییسم این کار را کند ، او ابتکار عمل به خرج داده است. وقتی من سعی در جلب رضایت رییسم داشته باشم ، من چاپلوسم.وقتی رییسم ، رییسش را راضی نگه دارد ، او همکاری میکند.   وقتی یک روز مرخصی استعلاجی داشته باشم ، من همیشه مریض هستم.وقتی رییسم در مرخصی استعلاجی باشد، او حتما خیلی بیمار است.   وقتی من مرخصی بخواهم، باید یک جلسه دلیل و توجیه بیاورم.وقتی رییسم به مرخصی برود، باید می وبلاگی برای همه ی سلیقه ها...
ما را در سایت وبلاگی برای همه ی سلیقه ها دنبال می کنید

برچسب : طنز تفاوت دخترا و پسرا,طنز تفاوت ایران و خارج,طنز تفاوت دختر و پسر,طنز تفاوت زن و مرد,طنز تفاوت دختر پسر,طنز تفاوت دختر پسرا,طنز تفاوت,طنز تفاوت دخترا با پسرا,تفاوت طنز و کمدی,تفاوت طنز و هجو, نویسنده : mehditalebiano بازدید : 205 تاريخ : چهارشنبه 24 شهريور 1395 ساعت: 13:01

تغییر نام وبلاگی برای همه ی سلیقه ها به ققنوس طلایی

 

وبلاگی برای همه ی سلیقه ها...
ما را در سایت وبلاگی برای همه ی سلیقه ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mehditalebiano بازدید : 171 تاريخ : چهارشنبه 24 شهريور 1395 ساعت: 13:01